گروه کوهنوردی ازناو خلخال

گروه کوهنوردی ازناو خلخال

وب سایت رسمی گروه کوهنوردی و تور گردشگری ازناو خلخال
گروه کوهنوردی ازناو خلخال

گروه کوهنوردی ازناو خلخال

وب سایت رسمی گروه کوهنوردی و تور گردشگری ازناو خلخال

دلنوشته (تحمل میکنم تا دوباره به آغوش کوهستان برگردم)



یه زمانی بود که کوله می بستیم ، تلفن پشت تلفن هماهنگ میکردیم ، تدارک می دیدیم ... برنامه میرفتیم.....

دلم تنگ شده برای استرس و نگرانی شبهای قبل از  صعود ، نگران خواب نموندن و به موقع سر قرار رسیدن .

دلم تنگ شده برا دقایق انتظارِ سر قرار ،
نکنه کسی کنسل کرده باشه ،کسی خواب مونده باشه ...
پس فلانی کو چرا نیومده ؟
آقا حرکت کن ،مقصر خودشه ،نه ۵ دقیقه دیگه صبر میکنیم  اومد ،اومد وگرنه حرکت میکنیم.....

دلم تنگ شده برا گرگ ومیش صبحها ، برا کوچه های خلوتش ،برا اون سربالای اول کار  و اون اولین جوی آبی که در مسیر هست ....

چقدر دلتنگ چراغ پیشونیم شدم ، چراغی که همیشه تو کوله جای ثابتی داره ...
دلتنگ شنیدن صدای تق تق برخورد نوک باتوم ها روی سنگها شدم ،چه صدای  دلنشینی

الان دیگه یواش یواش همه جا پر میشه از گلهای ریز و درشت و رنگانگ ...
گلهایی که از لای سنگها بیرون زدند

الان دیگه از همه جا آبها جاری میشن ، چقدر آبشار ،شُر،شُر،شُر ..

دلم تنگ شده برا پاکوبها ،  یال ها. نقابها
تابلوی روی قله. رودها. چشمه ها .

صبحانه دورهمی. چشم انداز روی قله ها .

دلم تنگ شده ولی تحمل میکنم تا دوباره
به آغوش کوهستان برگردم

دلنوشته زیبا از پدرام عباسپور